مقاله جناب آقای بهشتی پور استاد بی مثال بنده درمسائل روسیه
روسیه مدویدیف همکاری با پوتین یا نزاع بر سر تقسیم قدرت
انتخابات ریاست جمهوری روسیه دردوازدهم اسفند 86 13 در واقع انتقال قدرت به صورت مسالمت امیز از پوتین به مدویدیف جانشینش بود که از اردیبهشت ماه زمام امور را بدست گرفت . ازانجا که او اعلام کرده است پوتین را به عنوان نخست وزیر معرفی می کند و پوتین هم از این موضوع استقبال کرده است به نظر می رسد همکاری ویا تقابل بین مدویدیف که چهل دوساله است وپوتین که درضمن ریاست حزب حاکم روسیه واحد را دراختیار دارد سرنوشت سیاسی و امنیتی واقتصادی روسیه را درچهار سال اینده تعیین می کند. دراین میان به نظر می رسد نقش اصلی را پوتین ایفا کند اما این بدان معنا نیست که فکرکنیم ، مدویدیف تنها به عنوان یک "محلل سیاسی "عمل خواهد کرد. با درنظرداشتن این واقعیت که مقام نخست وزیری درروسیه کاملا اجرایی است و رئیس جمهوری هرزمان بخواهد ، می تواند او را برکنار کند. بنابراین می توان دو فرض منطقی را برای آینده روسیه در نظر گرفت
فرضیه اول همکاری برای تثبیت قدرت تا چهارسال آینده
دراین فرض بدون شک پوتین با اتکاء به تجربه ومحبوبیت خود درمیان افکارعمومی مردم روسیه تلاش
می کند در پست نخست وزیری روسیه همان تصمیم گیر باشد و هم مجری اما از آنجا که بر طبق قانون اساسی روسیه ، نخست وزیرصرفا یک قدرت اجرایی محسوب می شود یا باید قانون اساسی اصلاح شود که اگر پوتین چنین خواسته ای داشت اساسا شرط حداکثر دو بار انتخاب شدن برای ریاست جمهوری را با اصلاح قانون اساسی روسیه از پیش روی خود بر می داشت . براین اساس به نظر می رسد پوتین می تواند همه خواسته های خود را از طریق مدویدیف به اجرا گذارد. دراین حالت او به راحتی می تواند پس از گذشت چهارسال مجددا برای پست ریاست جمهوری کاندیدا شود وبرای هشت سال پس ازآن نیزدرقدرت باقی بماند. به باورنگارنده این فرضیه بیش ازهفتاد درصد اقبال تحقق دارد.
فرضیه دوم چالش برسرکسب قدرت بیشتر
با درنظرگرفتن این واقعیت که درساختار نظام قدرت درروسیه چه در دوران حکومت تزارها و چه درزمان بلشویکها و حتی در دوران پانزده سال اخیرهمیشه یک نفرحرف آخررا می زند ایجاد نوعی تعامل دو جانبه بین پوتین ومدویدیف ، دوراز ذهن ناظران سیاسی و تحلیل گران مسائل روسیه است. به همین دلیل آنها معتقدند مدویدیف درکوتاه ترین زمان ممکن سررشته امور را به دست خواهد گرفت و برای همین کم کم از پوتین جدا خواهد شد . این درست است که مدویدیف هرچه در هفت سا ل اخیر به دست آورده در سایه کمک مستقیم پوتین بوده است اما نمی توان این واقعیت را درسیاست نادیده گرفت که روابط عاطفی ومرید و مرادی بی معنی است. اگراین فرضیه تحقق یابد ازهم اکنون می توان تصور کرد که روسیه با چالشی جدی در قدرت طی چهار سال آینده روبرو خواهد شد .
به دور از اینکه کدام یک ازدو فرضیه بالا درست باشد می توان تحولات آتی روسیه را با درنظرگرفتن واقعیتهای موجود پیش بینی کرد .
درفروردین ماه نمایندگان "حزب روسیه متحد" به اتفاق آرا پوتین را براى چهار سال به عنوان دبیرکل حزب خود برگزیدند. با پذیرش این سمت ازسوى پوتین، وى بطوررسمى دبیرکل این حزب شد، او کار در این سمت را پس ازپایان دوره ریاست جمهورى خود آغاز خواهد کرد. زیرا برطبق قانون اساسی روسیه رئیس جمهوری این کشورنباید عضو حزب باشد . اگرچه همکاران پوتین معتقدند اونه تنها هدایت حزب ، بلکه به عنوان "رهبر ملى" هدایت کل روسیه را برعهده خواهد داشت. دراین میان "حزب روسیه متحد" اصلی ترین نقش را به عهده خواهد داشت. این حزب به مثابه پایه قدرت پوتین، یک حزب کلاسیک و با سابقه نیست و تنها متشکل از نمایندگان کارکنان دولتى و صاحبان صنایع مى باشد.این حزب بدون ایدئولوژى و
بى بهره ازاعضاى ثابت است. دومیلیون عضو ظاهرى این حزب از روى فرصت طلبى وبه اجباربه عضویت آن درآمده اند که درصورت اقتضاى منافع حزب مى توانند وفادارى خود را به جاى پوتین به مدویدیف ابراز کنند . حزب روسیه متحد هفتاد درصد کرسی پارلمان دوما را برعهده دارد. ناظران در داخل روسیه می گویند :
«انچه در روسیه مهم است نهادها و اقدامات نیست بلکه توافقاتی غیر رسمی در دالانهای قدرت است. سیاست واقعی همان نبرد پنهان بین گروهها است که مالکیت و قدرت را در دست دارند. »
ولی یوری کورگونیوک از موسسه اندیم دیدگاه دیگری دارد . او متعقد است تصمیم پوتین برای در اختیارگرفتن ریاست حزب حاکم بسیارخطرناک است این تصمیم موجب می شود بین رئیس جمهور و نخست وزیر اختلاف پیش بیاید و مطمئنا برنده رئیس جمهور است. »
تحولات سیاسی داخلی روسیه در دوران مدویدیف
پوتین دردوران هشت ساله حکومت خود شورش جدایی خواهان را در چچن سرکوب کرد. همچنین ازگروه کوچکی ازمیلیاردرها که توانسته بودند کنترل اقتصاد روسیه را در دست بگیرند خلع ید کرد و موفق شد با استفاده از افزایش قیمت نفت و درنتیجه افزایش درآمد ناشی از صادرات نفت در موقعیتی قرار گیرد که نه تنها بخش عمده ای ازبدهی های خارجی روسیه را زودتر ازموعد مقرر پرداخت کند، بلکه موفق شد ذخایر ارزی روسیه را به نزدیک 500 میلیلارد دلاردر مارس 2008 برساند . به این ترتیب اقتصاد روسیه را پس ازسقوط سال 1990 دوباره احیا شد . این امکان به مدویدیف توان لازم را می دهد که بتواند برخلاف یک دههی گذشته حقوقها و مستمریهای کارمندان دولت را بدون دغدغه بپردازد.
با توجه به گرایش های ملی گرایی قوی تری که درمدویدیف به نسبت پوتین وجود دارد به نظرمی رسد او تلاش بیشتری خواهد کرد تا روحیه ملی گرایی روسیه را باردیگراحیاء کند. این موضوع موجب می شود گرایش های جدایی طلبانه درجمهوری های بیست گانه خودمختاردرروسیه تحت فشار بیشتری قرارگیرند .
علاوه براین جریان غرب گرا در روسیه که تحت نام گاسپاروف فعالیت می کند دردوران مدویدیف با مشکلات بیشتری روبرو خواهد شد . زیرا اگرچه او برخلاف پوتین که سوابق دوران کا گ. ب داشت ، هیچگاه عضوسازمان های امنیتی نبوده اما میتواند با برخورداری ازپشتیبانی گرایش های ملی درروسیه ، غربگرایان دراین کشور را به تدریج درانزوا بیشتری قرار دهد .
بر این اساس می توان گفت دو چالش جدی مدویدیف در چهار سال آینده در مسائل داخلی از یک طرف گرایش های جدایی طلبانه در قفقاز شمالی و جمهوری های خودمختار این کشوراست واز طرف دیگر رشد جریان های غربگرا در روسیه که با اتکا ء به کمک آمریکا در حال برنامه ریزی برای کسب قدرت بیشتر در روسیه هستند .
تحولات اقتصادی آتی روسیه
مدویدیف که خود چندین سال ریاست گازپروم بزرگترین شرکت تجاری روسیه را برعهده داشته است طی سه سال اخیرکلیه اموراقتصادی روسیه را زیرنظر داشته و از نقاط قوت او اشرافی است که بر مسائل پیچیده اقتصادی روسیه دارد . بویژه آنکه به موازات افزایش قیمت نفت و انجام اصلاحات اقتصادی طی چهارسال گذشته انتظار می رود شرایط اقتصادی روسیه درچهار سال آینده با رشد قابل توجهی روبرو باشد این مساله تاثیرتعیین کننده ای بربهبود وضعیت ارتش روسیه خواهد داشت. ارتش روسیه درسالهای آینده می تواند با فروش سلاح بیشتروارائه خدمات مستشاری و تولید لوازم جانبی نظامی درامدهای بیشتری را جذب کند . درنتیجه میزان تاثیری گذاری خود را بر معدلات امنیتی جهان افزایش دهد .
وزارت توسعه اقتصادی و تجارت روسیه ، طرح توسعه اقتصادی- اجتماعی این کشور را تا سال 2020 به دولت ارایه داده که طی آن راه ها و پتانسیل های تبدیل روسیه به قدرت اقتصاد جهانی مطرح شده است. برنامه ریزی های این طرح که به دستور رییس جمهور و توسط متخصصین وزارت توسعه اقتصادی و تجارت تحت نظر مدویدیف نوشته شده است، نشان می دهد که در مدت زمان مشخص شده، روسیه به یکی از قدرت های انرژی خام تبدیل شده ومی تواند پتانسیل های اقتصاد ی خود را افزایش دهد .
دولت روسیه که طی ده سال گذشته توانسته بر بحران ناشی از ناکارآمدی تولید غلبه کند در صدد است تا ثبات اقتصاد کلان را تامین نماید . به همین منظور برنامه های بلندپروازانه تری را درپیش روی خود دارد درگزارش اقتصادی تیم مدویدیف آمده است
«روسیه تا سال 2020 باید در زمره پنج قدرت برتراقتصادی جهان قرار گیرد. پیشبینی وزارت توسعه اقتصادی و تجارت روسیه سه سناریوی مهم توسعه اقتصادی این کشور را برای بلندمدت برنامهریزی کرده است؛ 1-رشد پولی و مالی، 2- نوآوری، و 3- استفاده از منابع خام انرژی، که از این میان سناریوی اول بیش ازدو سناریوی دیگر مد نظر قرار دارد. این سناریو توسعه پولی مالی چه از محل خدمات رقابتی اقتصاد روسیه در بخش سنتی (انرژی، حمل و نقل، کشاورزی) و چه در بخش های جدیدی که نیاز به صرف علم و هزینه بالا و دانش اقتصادی دارند را منعکس می کند. بر اساس سناریوی پولی مالی، سهم روسیه در اقتصاد جهانی از 6/2 درصد در سال 2006 به 3% در سال 2015 و 4/3% در سال 2020 خواهد رسید و رشد سالانه تولید ناخالص داخلی 9/6% خواهد بود. به اعتقاد تدوین کنندگان این طرح، تحقق واریانت مذکور امکان کم کردن شکاف بین روسیه و کشورهای پیشرو را از نظر سطح رفاه اجتماعی کمتر می کند.»
با این وجود مخالفان پوتین معتقدند دیوانسالاری مانند سرطانی به همه جا دویده و ریشه های محکمی به وجود آورده است. فساد بیداد می نماید. بنابراین مدویدیف باید مبارزه با فساد و رشوه خواری را به همراه با کاستن از دیوان سالاری در دستور کار قرار دهد تا بتواند مشکلات پیش روی را از سر راه بردارد .
حوزه سیاست خارجی اصلی ترین چالش روسیه در دوران مدویدیف
دربخش سیاست خارجی پیش بینی می شود به موازات فایق امدن روسیه بر مشکلات داخلی جهت گیری های سیاسی این کشور به چالش بیشتر با غرب وبویژه امریکا تمایل بیشتری نشان دهد . البته اگرمدویدیف بتواند با پوتین همکاری صمیمانه خود را ادامه دهد دست ا و برای رقابت با غرب بازتر خواهد بود . چراکه این مساله هم ملی گرایان وهم کمونیستهای قدیمی را با دولت بیشترهمراه می کند و هم درعرصه بین المللی فضای جدیدی را برا ی روسیه به منظوررقابت با امریکا فراهم می سازد .
برخلاف انتظار بعضی از تحلیل گران غربی به نظر می رسد چا لش موجود بین روسیه وغرب در چهار سال آینده جدی ترشود. ازآنجا که نه روسیه ونه امریکا هیچکدام به دنبال درگیری نیستند . چراکه آنها در حال حاضر منافع مشترکی برای خود تعریف کرده اند. نباید انتظار داشت که شاهد شکل گیری جنگ سرد در ابعاد قبل از فروپاشی شوروی باشیم . اما به هرحال در دوران مدویدیف ، روسیه جدید با دست بازتری در برابر سیاست های یکجانبه گرایانه آمریکا عمل می کند .
به نظر می رسد درچهار سال اتی سه محورعمده درسیاست خارجی روسیه شاهد تحول بیشتری نسبت به سایر بخش ها خواهد شد
اول استفاده از محور انرژی که درآن روسیه مزیت نسبی دار د .
دراین مورد باید گفت روسیه تلاش دارد با تشکیل اوپک گازی نقش ومیزان تاثیرگذاری خود را ازطریق کنترل برشاهرگ حیاتی اقتصاد غرب که تامین انرژی است ، افزایش دهد .
دوم افزایش چالش با غر ب بویژه با امریکا
روسیه برسرموضوعاتی ازقبیل ایجاد سپردفاع موشکی در شرق اروپا (لهستان و چک ) ، پیش روی ناتو به سمت شرق اروپا و جنوب روسیه (اوکراین ؛ گرجستان و جمهوری آذربایجان) با غرب بیشتر چالش خواهد داشت و درمقابله با این حرکت ، مدویدیف می کوشد سیاست پوتین درحمایت ازصربستان برای مخالفت با استقلال کوزوو به شدت ادامه دهد . همچنین ازاستقلال طلبی جدایی خواهان آبخازی و اوستیایی در گرجستان جانبداری کند .
روسیه اعمال کمک های بیشتر و عملی به مردم جمهوری های برسمیت شناخته نشده اوستیای جنوبی و آبخازی را آغازکرده است . این مطلب در اطلاعیه رسمی وزارت امور خارجه روسیه گفته شد که روز چهارشنبه 28 فروردین 1387منتشر شد. آبخازی و اوستیای جنوبی در سال 1992 پس از مناقشه مسلحانه خروج خود ازترکیب گرجستان را اعلام کردند. دراطلاعیه مذکور گفته شد:
"ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه به دولت دستوری درباره سامان بخشیدن روابط روسیه با آبخازی و اوستیای جنوبی داده است. این حکم در راستای اجرای سیاست اعلام شده مقامات روسیه برای حمایت موضوعی از مردم دو جمهوری بر اساس قوانین بین المللی صادرشده است". در بخشی دیگر از این پیام گفته می شود که رئیس جمهور دولت را موظف کرده که با این هدف با ارگان ها و سازمان های جمهوری های آبخازی و اوستیای جنوبی، از جمله درزمینه همکاری های تجاری-اقتصادی، اجتماعی، علمی و فنی و نیز اطلاع رسانی، فرهنگ وتحصیلات همکاری نماید.در وزارت خارجه تاکید کردند که این اقدامات در رابطه با آبخازی و اوستیای جنوبی بدین معنا نیستند که روسیه رویارویی و مناقشه با گرجستان را برگزیده است. همچنین گفته می شود که مسکو خواستار لغو تمامی تحریمات و محدودیت هایی است که مانع توسعه اجتماعی واقتصادی منطقه هستند. با این حال روشن است که دستور پوتین در صورت اجرا برای مدویدیف دردسرساز خواهد بود زیرا مقدمه ای برای به رسمیت شناختن استقلال آبخازی و اوستیای جنوبی تلقی می شود.
سوم نزدیک شدن بیشتر به شرق بویژه به چین ، هند و تاحدودی ایران
روسیه به دلیل ماهیت دوگانه ای که به علت وسعت گسترده جغرافیایی که دارد ازیکسو کشوری آسیایی محسوب می شود چراکه بیشترین بخش سرزمین 17 میلیون کیلومتری این کشور در این قاره کهن قرار دارد.
واز سوی دیگر کشوری اروپایی است چرا که تاریخ و فرهنگ این سرزمین وسیع تحت تاثیر قدرت حاکم در مسکو قرار دارد که بخش اروپایی روسیه است . به همین دلیل منافع ملی این کشور ایجاب می کند ؛ سیاست خارجی متوازنی را در روابط با شرق و غرب در پیش بگیرد . معمار این سیاست در روسیه جدید پریماکوف نخست وزیر پشین روسیه بود که در دوران مدویدیف احتمالا دنبال خواهد شد . محور مهم این سیاست احیای نفوذ و اقتدار روسیه در پیمان شانگهای است . این پیمان که ابعاد سیاسی ، امنیتی ، نظامی و اقتصادی را با هم در بر می گیرد جایگزینی برای پیمان ورشو در دوران جنگ سرد به شمار می رود .
روسیه با کمک چین می کوشد اختلافات موجود در مناسبات پکن و دهلی نو را کاهش دهد تا بتواند با ایجاد هماهنگی بین این دو کشور میزان تاثیر گذاری سازمان شانگهای را با برخورداری ازبیش از دو میلیلارد جمعیت ، افزایش دهد.
در این میان ایران اگر بتواند با عضویت کامل در شانگهای خود را با سیاستهای مسکو و پکن هماهنگ کند به احتمال زیاد بر میزان تاثیر گذاری منطقه ای و بین المللی خود می افزاید . اما مشکل ایران ان است که هیچ اعتمادی به سیاستهای نا روشن روسیه که گاهی با غرب علیه ایران متحد می شود (به عنوان نمونه صدور قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران ) و گاهی با نزدیک شدن به ایران ازغرب امتیاز بیشتری را طلب می کند. به همین دلیل تصمیم برای آنکه ایران باید دردوران مدویدیف چه تغییراتی در سیاست خود بدهد به این عامل مهم بستگی دارد که ایا سیاست خارجی روسیه در دولت آینده به سمت تعامل بیشتر با غرب پیش می رود یا به سمت رودرویی بیشتر ، بطور طبیعی اگر روسیه به سمت تقابل بیشتر با آمریکا و غرب پیش برود به احتمال بیشتر تمایل بیشتری برای نزدیک شدن به ایران را خواهد داشت . به باور نگارنده مناسبات تهران مسکو متغییر مستقل ازمناسبات مسکو و غرب نیست واین شاید اساسی ترین مشکلی باشد که درسالهای اخیردرروابط ایران و روسیه حاکم بوده است.
تغییراتی که در روسیه پیش آمده است فرصت مغتنمی برای ایران است که از یکسو مناسبات خود را با روسیه از تاثیرمستقیم روابط با غرب رها سازد ؛ و از سوی دیگر با نقش آفرینی در شانگهای زمینه ای را فراهم سازد که روسیه نتواند مطابق منافع یکطرفه خود با ایران بازی کند.