سال 2008، سال انتخابات ریاست جمهوری در روسیه و ایالات متحده است. صرف نظر از نتیجه رأیگیری، برگزاری این انتخابات در یک سال در هر دو کشور، عامل مهم سیاست جهانی است. نتایج این انتخابات می تواند برای سالهای آینده ترکیب نیروهای اساسی صحنه جهانی را تعیین کند.
تغییرات بدون تغییرات
دمیتری مدودف نامزد مقام ریاست جمهوری روسیه که احتمال پیروزی او بسیار بالاست، فعلاً تمایل به تداوم بخشیدن به خطر سیاسی رئیس جمهور فعلی را از خود نشان می دهد. دلیلی نیست که ما در صداقت او شک کنیم ولی تمایل به ادامه خطر رئیس جمهور قبلی به معنی تکرار دقیق فعالیتهای او نیست.
تاریخ سالهای اخیر روسیه نشان می دهد که خط سیاست خارجی کشور حتی در زمان ریاست جمهوری یک نفر می تواند دستخوش تحولات اصولی شود. اوایل دوران یلتسین و درزمان وزارت آندری کوزیرف روسیه به طور کورکورانه از سیاست غرب پیروی میکرد ولی در دوران یلتسین متأخر یوگنی پریماکوف در مقام نخست وزیر روسیه در ماه مارس سال 1999 به مانور معروف دور زدن بر فراز اقیانوس اطلس و بازگشت به مسکو، بدون انجام دیدار از ایالات متحده دست زد.
ادامه خط سیاسی، به معنی حفظ تیم رئیس جمهور سابق نیست. بنا بر این جابجایی مسئولین وزارت امور خارجه و اداره سیاست خارجی دفتر ریاست جمهوری احتمال زیادی دارد ولو اینکه به احتمال قوی بلافاصله بعد از روی کار آمدن رئیس جمهور جدید این تغییرات مشاهده نخواهد شد. البته، چگونگی خط سیاست خارجی عمدتاً نه به وزیر امور خارجه یا اداره سیاست خارجی کرملین بلکه به برنامههای خود رئیس جمهور در زمینه سیاست خارجی بستگی دارد.
اواخر سال گذشته که ولادیمیر پوتین نهایتاً دمیتری مدودف را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد، تفسیرهای رسانه های گروهی غرب عمدتاً به خویشتنداری مثبت آمیخته بود: مدودف حقوقدانی است که به نظریات لیبرال پایبند است و با سرویسهای ویژه ارتباط ندارد. ولی آنچه که مهمتر به نظر میآید، این است که مدودف همزمان معاون اول نخست وزیر و رئیس هیأت مدیره شرکت «گازپروم» است. بردار سیاست خارجی روسیه (مکانند اتحاد شوروی) جمعی از بردارهای متفاوت دو گروه لابی اساسی سوخت و انرژی و صنایع نظامی است. تفاوت منافع این دو گروه، نتیجه متفاوت بودن مصرف کنندگان محصولات آنها میباشد.
اکثر مشتریان محصولات بخش سوخت و انرژی در غرب و به خصوص در اتحادیه اروپا واقع شدهاند در حالی که صنایع دفاعی با کشورهای جهان سوم و رژیمهایی سروکار دارد که غرب به آنها «چپ چپ» نگاه می کند. هنگامی که نمایندگان بخش سوخت و انرژی به ریاست روسیه میرسند، روابط با غرب گرمتر میشود. ولی تقویت افراد بر آمده از صنایع دفاعی، موجب تشدید رویارویی میشود.
به ظاهر، انتخاب مدودف و نه سرگئی ایوانوف، نشان میدهد که در مرحله تاریخی جاری در محافل عالی قدرت خط بخش سوخت و انرژی نسبت به خط صنایع دفاعی برتری پیدا میکند. بنا بر این، انتظارات کمابیش خوشبینانه ناظران غربی کاملاً موجه است. ولی نباید از این واقعیت غافل ماند که سیاست امروزی بخش سوخت و انرژی روسیه با سیاست دوران ویکتور چرنومردین، نماینده دیگر این بخش در ریاست روسیه، فرق زیادی میکند. اواخر سالهای 1990 که قیمتهای مواد انرژیزا تا پایینترین سطح افت کرده بود، روابط حسنه با غرب به عنوان مصرف کننده اصلی این کالا، برای روسیه تنها وسیله بقای وجود بود. ولی الآن که قیمت یک بشکه نفت به 100 دلار رسیده است و می تواند باز هم بیشتر رشد کند، روسیه میتواند از مواضع زور با غرب گفتگو کند.
با عنایت به فقدان موجبات افت قیمت نفت، بعید است که گرایشات مخصوص دوره پوتین (که عدهای این گرایشات را رویارویی نامگذاری کردهاند و دیگران «دفاع محکم از حق حاکمیت روسیه» که ماهیت سیاست از انتخاب یکی از این تعاریف فرق نمیکند) تضعیف شوند.
این نتیجهگیری کلی در رابطه با حوزههای مشخص منافع روسیه در صحنه بین المللی به معنی ذیل خواهد بود. روسیه در فضای شوروی سابق مانند سابق مدعی نقش «برادر بزرگ» در روابط با کشورهای مشترک المنافع و حتی بالتیک خواهد شد. رویارویی با گرجستان ادامه خواهد یافت. ممکن است این رویارویی شکل ملایمتری (بدون اخراج گسترده مهاجران و بازرسیهای مالیاتی رستورانهای گرجی) به خود بگیرد ولی مسکو با تفلیس در زمینه آبخازستان و آستیای جنوبی به هیچ سازشی تن نخواهد داد. حملات لفظی به کشورهای بالتیک ادامه خواهند یافت ولی ممکن است نقش دورهای «کتکخوار» از استونی به یکی از همسایگانش منتقل شود. در روابط با اوکراین سیاست چوب و هویج ادامه خواهد یافت. اتحادیه روسیه و بلاروس مانند سابق به عنوان هدف غایی اعلام شده ولی هیچ گام مشخصی در این جهت برداشته نخواهد شد.
روسیه در روابط با اروپا مانند سابق از نفت و گاز به عنوان برهان قاطع هر بحثی استفاده خواهد کرد. لذا بعید است که سازشی در مورد کوزوو حاصل شود. اگر قطعنامه درباره مسأله کوزوو به شور شورای امنیت سازمان ملل متحد گذاشته شود، روسیه مانع از صدور آن خواهد شد. به موازات آنکه کشورهای اتحادیه اروپا یکی بعد از دیگری به شناسایی رسمی دولت خودجوش کوزوو خارج از شورای امنیت، مبادرت ورزند، روسیه به طور فزایندهای از عامل کوزوو برای حل مسایل در نزدیکی مرزهای خود (کرانه رود دنستر، آبخازستان و آستیای جنوبی) استفاده خواهد کرد.
همکاری نظامی فنی و تعامل اتمی با رژیمهای مغضوب از نظر غرب در قسمتهای دیگر جهان بدون توجه به واکنش واشنگتن و اروپا به این همکاری ادامه خواهد یافت.
در روابط با واشنگتن تا آغاز سال 2009 نباید انتظار تحولات ریشهای را داشت. این نتیجه نه خط بلاتغییر سیاست خارجی مسکو بلکه آن است که خود ایالات متحده که مشغول مبارزه انتخاباتی خود است، برای تجدید نظر در سیاست خارجی خود فرصت نخواهد داشت.
تغییرات معوقه
انتخابات فعلی ریاست جمهوری ایالات متحده، طی 16 سال اخیر یا حتی در طول تاریخ آمریکا کمتر از همه قابل پیشبینی است. امروز نمی توان نتیجه رأیدهی ماه نوامبر را پیشبینی کرد و حتی گفت چه کسی از طرف دو حزب اصلی جمهوریخواه و دمکرات نامزد این احزاب در انتخابات خواهد شد. فقط رو 5 فوریه که در 22 ایلت همزمان انتخابات مقدماتی برگزار میشود، می توان پاسخ کمابیش روشن این سئوال را دریافت کرد.
پارادوکس اوضاع داخلی سیاسی ایالات متحده آن است که نامزدهای رادیکال برای رسیدن به قدرت شانس بیشتری دارند چرا که در ماه نوامبر نتیجه انتخابات به وسیله آرای اکثریت ساکتی که هیچ یک از احزاب اساسی این کشور تعلق ندارد، تعیین خواهد شد. بنا بر این، فعلاً زود است که سیاست خارجی دولت جدید را پیشبینی کنیم. علاوه بر آن، انتخاب کننده آمریکایی بیشتر به فکر مسایل داخلی کمانند مالیات، برنامهها اجتماعی، سقط جنین، حقوق اقلیتهای جنسی و نژادی است تا سیاست خارجی.
ولی مبارزه انتخاباتی خود به خود برای سیاست دولت فعلی در سال آخر ریاست جمهوری جرج بوش اهمیت فراوانی دارد. صاحب فعلی کاخ سفید از نقش «اردک لنگ» که از همان ابتدای دوره دوم ریاست جمهوری برای او قایل شدند، راضی نیست. شکی نیست که بوش سعی میکند فعالیت خود را در مقام ریاست جمهوری را به وسیله یک کار بارز به پایان ببرد. دولت فعلی آمریکا از مجموع مسایل سیاست خارجی امروزی فقط به سه مسأله ایرانت، عراق و حل و فصل بحرانی فلسطینی-اسراییلی علاقه واقعی دارد.
در شرایط نارضایتی فزاینده آمریکاییها از طولانی شدن عملیات جنگی در عراق، رئیس جمهور سعی میکند از استدلالات هر چه بیشتری به نفع حل و فصل نظامی مسأله عراق استفاده کند. البته، کاهش قابل توجه یا خروج کامل نیروهای آمریکایی از عراق در سال 2008 قابل پیشبینی نیست. خروج نیروها به معنی اعتراف به شکست خود است. دولت سعی میکند در آینده نیز خروج نیروها از عراق را هرچه دشوارتر سازد چنانچه کسی از مخالفان قسم خورده جنگ وارد کاخ سفید شود.
عملیات جنگی علیه ایران احتمال کمی دارد ولی کاملاً منتفی نشده است. اعمال تروریستی 11 سپتامبر 2001 سطح محبوبیت جرج بوش را تا حدی ارتقا داده بود که او موفق شد حتی با همراهی هورا کشیدن مخالفان خود به دو عملیات جنگی (در اکتبر 2001 علیه افغانستان و در مارس 2003 علیه عراق) دست بزند و در نوامبر سال 2004 مجدداً برنده انتخابات شود. ولی امروزه جنگ پیروزمندانه کوچک چنین نتیجه بلندمدتی را نخواهد داد. بنا بر این، اگر قرار باشد که درگیری جنگی با ایران صورت بگیرد، نباید قبل از پایان تابستان و اوایل پاییز انتظار آن را داشت. ممکن است چنین سناریویی به کار گرفته شود. اواخر بهار- اوایل تابستان در خاک ایالات متحده یا علیه نمایندگیهای امریکایی در آفریقا یا خاور میانه عمل تروریستی بزرگی رخ میدهد که بعد از آن کارزار گسترده تبلیغاتی شروع میشود که ایران را به جای سازمان القاعده که همه از دست آن خسته شدهاند، دشمن شماره یک آمریکا اعلام میکند. اواخر اوت یا در ماه سپتامبر تأسیسات نظامی و هستهای ایران هدف ضربات موشکی و بمبارانها قرار خواهند گرفت. ولی کار به عملیات زمینی نخواهد رسید چرا که تجربه افغانستان و عراق نشان داده است که جنبههای منفی این عملیات با نتیجه تبلیغاتی آن قابل مقایسه نیست.
البته، احتمال بیشتری میرود که ایالات متحده سعی کند مسأله ایران را با توسل به روشهای سیاسی و اقتصادی حل کند و بیشتر نه ایران بلکه کشورهایی را که با ایران همکاری میکنند و از جمله روسیه، تحت فشار بیشتری قرار دهد.
کاامرسانت